اندر حکایت رییس الوزرا و والی و وکیل در کشور شیران
گویند روزی روزگاری در کشوری بنام شیران، استان زرخیزی بودی بنام کوهستان و در همان زمان رییس الوزرایی بودی بس رعیت دوست، آنچنان رعیت دوست که گفتندی به والیانش که هر چه مردم خواستندی همان کنید.
گویند روزی روزگاری در کشوری بنام شیران، استان زرخیزی بودی بنام کوهستان و در همان زمان رییس الوزرایی بودی بس رعیت دوست، آنچنان رعیت دوست که گفتندی به والیانش که هر چه مردم خواستندی همان کنید.
گفتندش چگونه از نظر رعیت مطلع گردیم؟ گفت آسان بودندی هر چه وکیل مجلس گفتندی لاجرم همان نظر مردم بودندی پس همان کنید که او خواهندی. برخی عقلا گفتندی ای شیخ پس اصل تفکیک قوا چه شدندی؟ گفتا بی خیال شوندی چرا که من گرفتار بین الملل هستندی و اعصاب سر و صدای وکلا نداشتندی.
القضا والی کوهستان هم که همچون رییس الوزرا فکر می کردندی و خیلی گل بودندی و رعیت دوست، گفتندی: به به چه نظر خوبی، کار من هم راحت شدندی. یکی از وکلای ولایت کوهستان گفتا حال که نظر دولت این بودندی پس دیگر چرا دولت را زحمت دادندی؟ و از آن پس خود مسئولین دوایر دولتی را عزل و نصب نمودندی.
بدین روش که مدیر دولتی را از اداره بیرون کردندی و منصوب خود را بر جای وی نشاندندی. به او گفتندی ای بزرگ، ای دانا، ای وکیل، ای قوی حداقل بگو دولت برای او حکمی بزند این تصرف در بیت المال بودندی و خطرناک بودندی. وکیل گفتا: ای نابخردان، من برای صرفه جویی در بیت المال این کارها را نکردندی، وقتی که رییس الوزرا و والی کوهستان آنقدر رعیت دوستند که گفتندی هر چه رعیت خواهند همان شوندی و من هم نماینده رعیت پس این چه کاری بودندی که اتلاف وقت و هزینه کردندی و از دولت برای مسئولین طلب حکم کردندی؟ من خودم در اینجا هم کار قوه مقننه و هم مجریه را انجام دادندی، یک حقوق بیشتر هم نگرفتندی، اضافه کاری هم نخواستندی(قربه الی الله) …
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0